آوینا خانمآوینا خانم، تا این لحظه: 11 سال و 24 روز سن داره

عشق مامان بابا آوینا

زندایی سهیلا دست شما درد نکنه......

یک هفته پیش دایی مجید و زند دایی رفته بودن شیراز خونه مامان سهلا جون و این هفته اومدن سه شنبه هم اومدن خونه مون بمون سر زدن . وقتی اومدن زن دایی و دایی هی میگفتن تقصیر تو بود اون یکی میگفت تو یادت رفت خلاصه اینکه فهمیدیم واست سوغاتی آورده بودن و فراوش کرده بودن بیارن همراهشون. واسه همین دیشب که خونه خاله زهره دعوت افطار بودیم سوغاتی شما را بهتون دادن. دست شما درد نکنه ...
11 مرداد 1392

عروسک

یادم رفت بنویسم مامان بزرگ رفته بود با عمو اسماعیل مسافرت واسه همین یه چند وقتی نبود وقتی اومد دلش واست خیلی تنگ شده بود واسه همین من به بابایی گفتم بیارش خونمون ،دوروز موند بعدش رفت وقتی رفت دوباره تنها شدیم و حوصلمون سر رفت واست سوغاتی یه عروسک خرس آورده بود،دستش درد نکنه ...
17 تير 1392
1