اولين مرواريد
عزيزم مامان روئيدن اولين مروارديد زيبايت مبارك گلم عزيزكم واسه درآوردن اين مرواريد كوجولوت خيلي اذيت شدي. مامان جون چندروز بود ميگفت خيلي بي حال و بي قراري .توي راه برگشت از تهران وقتي باهم بازي ميكرديم دهنت كه باز شد و خنديدي ديدم يه مروراريد ناناز تو خنده هات زده بيرون قربونت برم كلي ذوق كردم و به مامان جون و بابايي گفتيم فكر كنم تو جاده اراك بوديم. وقتي واسه ناهار ايستاديم بروجرد واست يه عروسك پو زرد گرفتم البته به انتخاب خودت بود من دوتا عروسك گرفتم جلوت و شما دستتو سمت عروسك زرد گرفتي.بعدش هم رفتيم كباب خورديم و به شما هم كباب دادم آخه دندون كبابا خوردي در آوردي عزيزم. تاريخ ورود اوالين مرواريد: پانزده آذر 92 ...