طبق برنامه هرسال صبحانه عید فطر همه خانواده جمع میشدیم خونه دایی مهدی ولی امسال به پیشنهاد من همه اومدن خونه ما آخه عزیزم واسه خاطر شما امسال ماه رمضان مهمانی نداده بودیم و خواستیم اینطوری دورهم هم باشیم.واسه ناهار و شام هم همه رو نگه داشتیم و خودشون غذا پختن و جمع و جور میکردند و من هم از شما نگه داری میکردم و کیف میکردم و خوشحال بودم که از مهمانی خوشت اومده بود و لذت میبردی. روز دوم تعطیلات عید فطر هم از صبح تا شب خونه دایی مهدی دعوت بودیم . خیلی بمون خوش گذشت . شما هم خیلی خوشحال بودی و سعی در پیشرفت داشتی !!!!!!!!!!!!!!!!!!مثلا دمر که میگذاشتمت میخواستی خودتو به جلو ببری و پرواز میکردی یعنی دستهاتو میدادی بالا و باهات هم میاوردی ب...