آوینا خانمآوینا خانم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عشق مامان بابا آوینا

غیبت طولانی مامان....

1392/7/1 0:05
نویسنده : مامان بابا
174 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم ببخش منو که چندوقته به وبلاگت سرنزدم و چیزی ننوشتم .

اول اینکه 16ام شهریور شارژ نتم تمام شد و همینکه درگیر عروسی دختر داییم بودم و مهمانی های اونروزهاو دوم اینکه یه چندوقتی حس نوشتن نداشم.

خلاصه این چندوقت رو واست مینویسم.

واسه عروسی دختر داییم واست یه لباس عروس دوختم و خیلی ناز شده بود و خیلی بهت میومدو همون 16ام هم باهم رفتیم آتلیه که باهم عکس بگیریم وای از دست تو که اصلا نذاشتی خوب عکس بگیریم دلیلش هم این بودکه باهم رفته بودیم آرایشگاه که من خودمو آماده کنم واسه عروسی و شماهم بامن بودی و اصلاا نخوابیدی و زمانیکه میخواستیم عکس بندازیم شما خوابت گرفته بود و همش گریه میکردی و نق میزدیوتو عروسی هم همش بغل مامان جون بودی .مامانم میگفت صدامو که میشندیدی نگام میکردی ولی نمیشناختیم!!!!!!!!!!!!!

بعداز عروسی هم که مهمانی های بعدش بود و شما از دختر داییم سرماخوردی و یک هفته درگیر سرماخوردگیت بودم و هنوز هم کمی سرفه میکنی البته دکتر هم بردمت واست یه عالمه دارو داد شما هم با اشتها کامل نوش جان میفرمودید ولی شیر خشک به اون خوشمزگی رو عق میزنی!!!!!!!!!!!

چندروز پیش هم بابایی نت رو واسم شارژ کرد.

باتوجه به اینکه شما بیمار بودی نه کیک تولد 5ماهگی واست گرفتم ونه اینکه به موقع بردمت آتلیه 27ام با تاخیر چندروزه رفتیم آتلیه و عکس 5ماهگیت رو گرفتی.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)