عقد دختر دایی
عزیزم دیروز عقد دختر داییم فاطمه بود
واسه همین وقتی شما خواب بودی رفتم یه دوش کوچولو بگیرم که بریم محضر
همین که داشتم شامپو میزدم صداتو شنیدم داشتی جیغ میزدی بابایی بغلت کرده بود ولی آروم نمیشدی
عزیزم تند تند اومد بیرون بغلت کردم تو بغلم آروم شدی
عزیزم آخه چرااااااا
یکم شیر خوردی سرمو خشک کردم
داشتم آرایش میکرد دوبار جیغ و ناله
وای دخملم باز چرا؟؟؟؟؟؟
مامیتو عوض کردم دوباره شیر خوردی
مامانی میدونم من اول مادرم بعد هرکاری دارم
عاشقتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی