آوینا خانمآوینا خانم، تا این لحظه: 11 سال و 24 روز سن داره

عشق مامان بابا آوینا

غلت زدن و عقب روی

چندروزه توانایی غلت زدن رو پیدا کردی. چندروز پیش صبح تو رختخواب که بیدار بودی و بازی میکردی خودت رفتی رو شکم کلی خوشحالم کرد. از دیرووز هم دنده عقب هم میری کاملا خودتو بلند میکنی و یه هو میری عقب فدای اون لبای خوشگلت عزیزم. واییییییییییییییی یه جیغ های بلند هم میکشی که نگو و نپرس !!!!!!!!!!!!!!!که همسایه ها میفهمن!!!!!!!!!! با لبهات هم کلی صدا در میاری عزیزم. ...
6 مهر 1392

بوی مهر بوی روز کلاس اول

امروز روز اول مهر عزیزم انشالا 6ساله دیگه میام درباره رفتن مدرسه شما مینویسم. همیشه مامانی استرس داره وقتی اول مهر میشه نمیدونم چرا ولی این روزا رو خیلی دوست دارم . اولین روز که رفتم مدرسه یادمه تا زنگ مدرسه رو زدن واسه صف گرفتن گریه کردم و ترسیدم و چسبیدم به چادر مامانم!!!!!!!!!!!!!!!! ولی خیلی درسخون رو دوست داشتم قبل از اینکه برم کلاس اول مامانم واسم کتاب های سال اول رو گرفته بود و باهام تمرین میکرد.وسط سال مدرسه ام عوض شد واسه اینکه خونمون جابجا شده بود تو مدرسه جدید اصلا معلمشو دوست نداشتم و همیشه نمره دیکته هام کم میشد !!!!!!!!!!!1 ولی درسخون بودم و همون سال معدلم هم 20 شد .سال سوم واسه نمره ریاضی معدلم 19.89شد و سال 4ام 20 و 5...
1 مهر 1392

5ماهگی با تاخیر

٥ماهگیت مبارک مامان جان ببخشید دیر واست مینویسم تو این چندوقته دیگه اشیا رو خیلی بهتر نشونه گیری میکنی و میگیریشون.رو دستهات بلند میشی . خیلی دوست داری بازی کنیو هروقت مامان جون رو میبینی کلی ذوقشو میکنی.بقول مامان جون بازی خوردن میکنیو مامانمو میخوری وقتی کنار دیوار میزارمت خودتو میکشی به سمت دیوار و پاهتو میزنی به دیوار. وقتی گرسنه میشی با صدای بلند مِ مِ مِ مِ میگی یعنی شیر میخوای. بازی با عروسکهای کوچو لوت رو دوست داری و همشونو تو دهنت مکنیو البته این دوران دوران تست دهانی شماست هرچی به دستت برسه میکنی دهنت.مخصوصا همیشه پایین پیراهنتهات خیسه چون خوردیشون!!!!!!!!! واینه هروز شیرینتر و نمکیتر از روزهای قبلت میشه هرجا میریم میگ...
1 مهر 1392

غیبت طولانی مامان....

عزیزم ببخش منو که چندوقته به وبلاگت سرنزدم و چیزی ننوشتم . اول اینکه 16ام شهریور شارژ نتم تمام شد و همینکه درگیر عروسی دختر داییم بودم و مهمانی های اونروزهاو دوم اینکه یه چندوقتی حس نوشتن نداشم. خلاصه این چندوقت رو واست مینویسم. واسه عروسی دختر داییم واست یه لباس عروس دوختم و خیلی ناز شده بود و خیلی بهت میومدو همون 16ام هم باهم رفتیم آتلیه که باهم عکس بگیریم وای از دست تو که اصلا نذاشتی خوب عکس بگیریم دلیلش هم این بودکه باهم رفته بودیم آرایشگاه که من خودمو آماده کنم واسه عروسی و شماهم بامن بودی و اصلاا نخوابیدی و زمانیکه میخواستیم عکس بندازیم شما خوابت گرفته بود و همش گریه میکردی و نق میزدیوتو عروسی هم همش بغل مامان جون بودی .مامانم می...
1 مهر 1392

روی دستهام

با توجه به اینکه اصلا میل به دمر رفتن نداری ولی چند وقتیه وقتی دمر میزارمت سعی میکنی رو دستهات بلند بشی . وقتی میریم جایی اصلا دوست نداری شیر بخوری باید بزور بهت شیر بدم همش میخوای بازی کنی و اینور اونورتو نگاه کنی عزیزم.منم همش نگرانم قندت بیاد پایین و ضعف کنی مامانم. خیلی دوست دارم بوسسسسسسسس هر روز که میگزره شیرینتر و زیبا رو تر میشی و خیلی دوست دارم تمام وقتمو با تو باشم.دیگه دوست ندارم برم سرکار!!!!!!!!!انگار تو خونه نشستن خیلی تنبلم کرده!!!!!!!!!ولی نمیشه باید برم البته وقتی شما بشی 9 ماهه   ...
12 شهريور 1392

خندهای زیبا

چند شب عزیزم وقتی باهات بازی میکنم از ته دل قهقه میزنی بطوریکه نفست میگیره .من الکی از خودم صدا درمیارم و شما هم هربار بلندتراز دفعه قبل قهقه میزنی و دلت میلرزه و آخر بازی به سرفه میافتی عزیزکم ...
11 شهريور 1392

من خیلی تنبلم

عزیزم هر کاری میکنم اصلا دوست نداری دمر بری یا وقتی رو شکم هستی بدون کمک خودتو ببیری جلو من موندم تو کارای شما . گاهی هم اگه حوصله ات نباشه اگه رو کم باشی اصلا تکون نمیخوری بقول بابایی اصلا حال نداری جیگرم خوب نیست اینقد تنبلی. واسه تحریک شما واسه جلو رفتن دستبند عروسکی گرفتم که یکم خودتو تکون بدی . فدای تو بشم مامانی فدای نگاهات عزیزم به کجا نگاه میکنی تنبل خانم؟؟؟؟ اینا چین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بزار ببینم .......... الان دیگه فهمیدم چیه   ...
11 شهريور 1392

جیغ جای حرف..........

وقتی میارمت رو زمین و تنها میشی یا توجهمون به شما نیست یه جوری جلب توجه میکنه . جیغ جیغ میکنی و ناز میای و تا نگات میکنم خنده صدادار میکنی عزیزم. صدات هم خیلی تغییر کرده احساس میکنم مثل خودم ته صدات جیغ جیغی باشه خوشگلم. عاشق عروسک خرسیت هم شدی و هروقت بهت میدمش میری باش کشتی میگیری!!!!!!!!!!! ...
5 شهريور 1392